آشنایی با برخی از صفات خداوند / موانع ایمان

حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می‏فرمایند: خداوند اوّلی است که قبل ندارد تا چیزی قبل از او باشد و آخری است که بعد ندارد تا چیزی بعد از آن باشد. * هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ؛ اوّل و آخر هستی است و پیدا و پنهان همه وجود از اوست؛ و او به همه امور عالم و داناست. «حدید:۳» اگر خداوند ازلی نباشد، باید حادث باشد. اگر حادث باشد، نیاز به علّتی دارد تا او را ایجاد کرده باشد و این محال است؛ چون واجب الوجود، عین وجود و صرف وجود است و اوّل و آخر ندارد و عدم در او راه ندارد. واجب الوجود، وجودی است که هستی او عین ذات اوست. بنابراین خداوند ازلی و ابدی است.

 

دروس عقاید اسلامی ویژه جوانان

توحید

آشنائی با برخی از صفات خداوند متعال

 

بسم الله الرحمن الرحیم

علیم و حکیم

علم نامحدود خداوند، تمام عالم هستی را شامل می‏شود. لذا ذرّه‏ ای در عالم، از علم او پوشیده نیست. علم او بر ازل و ابد یکسان است:

* وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ؛ کلیدهای غیب تنها نزد اوست؛ جز او کسی آن را نمی‏داند. آنچه را در خشکی و دریاست می‏داند. «انعام: ۵۹»

* لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ؛ هیچ چیز مانند او نیست. او شنوا و بینا است [و چیزی در عالم از او مخفی نیست]. «شوری: ۱۱»

 

اراده، مشیّت و قدرت الهی

خداوند می‏فرماید:

* إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ فرمان خداوند چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها می‏گوید: موجود باش؛ آن نیز بی‏درنگ موجود می‏شود. «یس: ۸۲»

قدرت خداوند از هر نظر نامحدود است و هر امر ممکنی را شامل می‏شود. هر زمان اراده کند، انجام می‏دهد و هر زمان اراده محو و نابودی چیزی کند، از بین می‏رود؛ یعنی قدرت او توأم با مشیّت و اختیار است:

* تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ؛ بزرگوار و متعالی است خداوندی که فرمانروایی، قدرت و حکومت جهان هستی به دست اوست و بر هر چیزی تواناست. «ملک: ۱»

 

ازلیّت و ابدیّت

واجب الوجود، وجودی است که هستی او عین ذات اوست. بنابراین خداوند ازلی و ابدی است.

حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می‏فرمایند: خداوند اوّلی است که قبل ندارد تا چیزی قبل از او باشد و آخری است که بعد ندارد تا چیزی بعد از آن باشد.

* هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ؛ اوّل و آخر هستی است و پیدا و پنهان همه وجود از اوست؛ و او به همه امور عالم و داناست. «حدید:۳»

اگر خداوند ازلی نباشد، باید حادث باشد. اگر حادث باشد، نیاز به علّتی دارد تا او را ایجاد کرده باشد و این محال است؛ چون واجب الوجود، عین وجود و صرف وجود است و اوّل و آخر ندارد و عدم در او راه ندارد.

 

حیّ و قیّوم

خداوند در قرآن می‏فرماید:

* اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ؛ معبودی جز خداوند یکتا نیست و او زنده و نگهدارنده است. «آل عمران: ۲»

هنگامی که مفاهیم علم، قدرت، اراده و... در مورد مخلوقات به کار می‏رود، حکایت از کمال آن موجود می‏کند؛ بنابراین کامل‏ترین مرتبة این صفات در علّتِ هستی ‏بخش باید موجود باشد؛ زیرا هر کمالی در مخلوق، از خدای متعال (خالق) است و مخلوقات هر لحظه محتاج و نیازمند دریافت فیض از هستی‏ بخش هستند. بخشندة این صفات، خود باید واجد آن باشد تا به دیگران افاضه کند. محال است آن که حیات را می‏آفریند، خودش فاقد حیات باشد. کسی که علم و قدرت به مخلوقات می‏دهد، نمی‏شود که خودش عاجز باشد.

خداوند می‏فرماید:

* وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها....؛ [خداوند متعال] علم همه اسم‏ها را به آدم ـ علیه السّلام ـ آموخت [یعنی اسرار آفرینش و نام‏گذاری موجودات را به حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ آموخت.].«بقره:۳۱»

* هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ. هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ؛ اوست خدای یکتایی که معبودی جز او نیست؛ فرمانروا و حاکم اصلی اوست، از هر نقص پاک و منزّه است؛ ایمنی‏ بخش است؛ نگهبان و مراقب همه چیز است؛ غالب و قاهر و با اراده نافذ، با جبروت و بزرگوار است. منزّه و پاک است از هر چه برای او شریک قرار می‏دهند. اوست خداوندی که آفریدگار عالم است؛ پدید آورنده‏ ای بی‏سابقه و صورت بخشی است [بی نظیر]. همه نامهای نیکو از آن اوست و آنچه در آسمانها و زمین است، همه تسبیح گوی او هستند. اوست خدایی مقتدر و حکیم. «حشر: ۲۳و۲۴»

 

 

نفی رؤیت و جسمیت

خداوند جسم ندارد و قابل رؤیت نیست؛ زیرا لازمه مرئی بودن، جسم داشتن است. جسم، مرکّب از اجزا و محتاج به آن است؛ حجم و مکان دارد و محدود است. در حالی که این خصوصیّات با واجب الوجود بودن سازگار نیست؛ زیرا خداوند جسم ندارد و مجرد است و ماهیّتی ندارد و بی‏نهایت است.

* لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ؛ او را هیچ چشمی نمی‏بیند؛ [ولی] او همه چشم‏ها را می‏بیند. او لطیف و نامرئی و به همه چیز عالم و آگاه است. «انعام: ۱۰۳»

 


بی‏ مکان بودن

خداوند متعال خالق مکان و زمان و مافوق آن است. همه مکان‏ ها و زمان‏ ها برای او یکسان است؛ دور و نزدیک برای ذات پاک او مفهومی ندارد.

* وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیمٌ؛ مشرق و مغرب، همة ملک خداست. پس به هر طرف رو کنید، رو به سوی خداوند است. خداوند بی‏ نیاز و به همه جا محیط و به همه چیز داناست. «بقره:۱۱۵»

برخی از فرق اسلامی که اعتقادات و دین خود را از معصومین : نگرفته‏اند و از طریق وحی محروم هستند، معتقدند که خداوند متعال ـ معاذ الله ـ در روز قیامت با چشم ظاهری قابل رؤیت است. به آیات قرآن استناد می‏کنند؛ در صورتی که اشتباه تفسیر می‏کنند. مانند:

* وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ. إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ؛ صورت‏ هایی در روز قیامت شاداب و مسرور هستند. به سوی پروردگارشان نظر می‏کنند. [کنایه از منتظر لطف و رحمت حق تعالی بودن است.] «قیامت:۲۳ و۲۳»

* الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى؛ خداوندِ رحمان، بر عرش مسلّط است. [یعنی در مقام فرمانروایی و تدبیر است]؛ [کنایه از سلطه، قدرت و علم ربوبی خداوند است.«طه: ۵»

یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم؛ دست خدا بالای دست آن‏هاست.... [کنایه از قدرت فائقة خداوند متعال است.] «فتح: ۱۰»


 شرک

شرک بر دو نوع است:

جلی و خفی. شرک جلی یا آشکار مربوط به عالم اندیشه و اعتقادات است که همتایی را برای خداوند قائل شوند و دیگری را نیز خدا بدانند؛ مانند بت پرستان که برای هر کدام از پدیدههای خلقت، ربّ النوعی در نظر می‏گرفتند و فرزند دختر برای خداوند قائل بودند.

شرک خفی یا پنهان آن است که غیر خدا را در کارهای خود در نظر بگیرد؛ یعنی دیگران را مستقل بداند و عبادت کند. اگرچه در ظاهر خداپرست است، در دلش غیر خدا راه دارد.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: راه یافتن شرک در اندیشه‏ ها و عقاید، آن‏چنان آهسته و بی‌سر و صداست که راه رفتن مورچه سیاه در شب تاریک بر سنگ سیاه.

 

علل انحراف از دین

در این رابطه به دو مورد اشاره می‏کنیم:

اوّل عدم شناخت صحیح از تعالیم دین، گرایش به مادّیّات (مال، هوی و هوس‏ ها، تبهکاری ‏ها، بی‏ تفاوتی، سستی و راحت طلبی، سرگرمی ‏ها و...)، لغزش سران اسلامی و بی‏ دینی آن‏ها و قدرتی که پیدا کردند، مانند دادگاه تفتیش عقاید با آن برخوردها، علّت مبارزه بر علیه دین شد که هنوز این مبارزة ضدّ دینی و ضدّ روحانی ادامه دارد؛ ولی باید دانست که با این همه تکنولوژی، صنعت و پیشرفت علمی و این همه ظلم، جنایت، غارت و چپاول و کشتار جمعی مردم ضعیف، ضرورت دین از هر زمانی بیشتر درک می‏شود. نجات بشر در دینداری و تقواست.

علّت دیگر: حس گرایی (معبود و محبوب محسوس را خواستن) و نپذیرفتن خداوندی که مجرّد مطلق است و محسوس نیست؛ در صورتی که حقیقت انسان یعنی روح او، عقل او، علم او، محبّت او، اراده او و امثال آن، مادّی و محسوس نیستند و با حواسّ ظاهری درک نمی‏شوند.

 

موانع ایمان

عوامل کسب ایمان، عقل سلیم و فطرت پاک است. اگر این‏ها آلوده شده باشند، آدمی را در حجاب، ظلمت و جهل کامل فرو می‏برند و گاه، انسان روشن‏ترین حقایق حسّی را نیز درک نمی‏کند.

* لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ؛ آن‏ها دلها و عقلهایی دارند که با آن [اندیشه نمی‏کنند و] نمیفهمند؛ چشم‏هایی دارند که با آن نمی‏بینند و گوشهایی دارند که با آن نمی‏شنوند. آن‏ها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراه‏تر. این‏ها همان غافلانند [چرا که با داشتن همه گونه امکاناتِ هدایت، باز هم گمراهند].«اعراف: ۱۷۹»

* وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛ چون کار زشتی انجام دهند، میگویند: پدران خود را بر این عمل یافتیم و خداوند ما را به آن دستور داده است. بگو: خداوند [هرگز] به کار زشت فرمان نمیدهد. آیا چیزی به خدا نسبت می‏دهید که نمی‏دانید؟! «اعراف: ۲۸»

* ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ؛ این [غضب و عذاب الهی] به خاطر آن است که زندگی دنیا را بیشتر از زندگی آخرت دوست دارند؛ و خداوند افراد بی‏ ایمان لجوج را هدایت نمی‏کند. «نحل:۱۰۷»

* الَّذینَ یُجادِلُونَ فی‏ آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ؛ کسانی که بدون هیچ دلیلی در آیات خدا جدال میکنند، کار آنان نزد خداوند [و مؤمنان] سخت ناپسند است....«غافر: ۳۵»

* أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُهَا؛ آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‏کنند یا بر دل‏هایشان قفل نهاده شده است؟! «محمد ۲۴»

روح آدمی بر حسب طبیعت و فطرت نخستین آن، دارای صفا و جلائی است و حق ‏طلب است. اگر در مکتب دین تربیت نشد و آلوده و گرفتار گناه شد، قلب او مریض می‏شود؛ چون گناه، چشم دل و گوش دل را کور و کر می‏کند. انسان کر و کور، حق را درک نمی‏کند و نمیشود او را هدایت کرد. عالِم می‏شود؛ ولی ایمان وارد قلبش نمی‏شود؛ مسلم می‏شود؛ ولی مؤمن نمی‏شود. مهم‏ترین موانع ایمان عبارت است از:

حجاب شهوت و شهرت: مهم‏ترین مانع بر سرراه رسیدن به ایمان، عجب، کبر، خودخواهی، خودمحوری، خودبینی، از خود راضی بودن و خود را از همه بهتر دانستن است. وقتی تمام همّ انسان، شهوت، شهرت، مقام، ثروت و حبّ دنیا شد و هدف قرار گرفت، دیگر جز آن نمی‏بیند و به غیر آن نمی‏ اندیشد. این‏ها پرده ضخیمی بر عقل و فکر انسان است.

 

حجاب سطحی نگری و اهل تعقّل و تفکّر نبودن: عدم مطالعه در امور و سطحی نگری، باعث می‏شود که انسان بدی را خوب و بیراهه را صراط مستقیم بپندارد. ترک تدبّر در امور، باعث حجابی بر دل و تاریکی قلب می‏گردد.

 

حجاب تقلیدهای کورکورانه: تقلید از متخصّصِ یک فن در مسایل تخصّصی که انسان از آن آگاهی ندارد و مورد لزوم زندگی است، تقلیدی ممدوح است؛ ولی اگر انسان آگاهی خود را به کلّی نادیده بگیرد و چشم و گوش‏ بسته و بدون تفکّر در امور، از دیگران پیروی کند، تقلیدی مذموم است؛ تقلیدی کورکورانه است که انسان را از شناخت حق باز می‏دارد و از پیروی آن محروم می‏سازد:

* وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ إِلى‏ عَذابِ السَّعیرِ؛ و چون به آنان گفته شود: بیایید از کتابی که خدا برای هدایت خلق فرستاده، پیروی کنید، جواب دهند: ما تنها از طریقی که پدران خود را بر آن یافته ‏ایم، پیروی میکنیم. آیا [باز پیرو آنها میشوند؛] هرچند شیطان پدرانشان را به آتش دوزخ بخواند؟! «لقمان:۲۱»

به طور کلّی، گاه اعمال انسان در نزد نفس زینت داده می‏شود؛ به گونه ‏ای که کارهای خلاف را صواب و زشتی‏ ها را زیبا می‏پندارد. این باعث فریب خوردن شخص و بازماندن از شناخت حقیقت است:

* یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورِ؛ بى‏تردید وعده خدا حق است، پس زندگى دنیا شما را نفریبد، و مبادا شیطان شما را به [کرم و رحمت‏] خدا مغرور کند.

 

ادامه دارد...

 

مجمع تعلیمات و تحقیقات دینی صادقیه

 

 


نسخه چاپي ارسال به دوست          تاریخ انتشار : يکشنبه ٩ آذر ١٣٩٩ - ساعت انتشار: ١٩:٢١ - گروه خبری : توحید

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: